در دل هنر اسلامی هنری جای دارد که بدون کمک تصویر و شمایل در پی اشاره به خداوند است که میتوان آن را «هنر غیرشمایلی» نامید. آنچه در چنین هنری جایگزین تصاویر میشود، گونه ای برداشت از هندسه، نقشه های اسلیمی و خطایی است.
این عناصر حضور عالم معنا را بدون بهرهگیری از تصاویر ممکن میسازد (دکتر سید حسین نصر). اگر زیبایی را حقیقتی عینی و جهانشمول بدانیم و همچون افلاطون معتقد باشیم که «زیبایی فَرّه حقیقت است»، آنگاه هنر در این معنا به بیانی از حقیقت تبدیل خواهد شد و از آنجا که نمیتوان حقیقت را مطلقاً و بالذاته به هیچ حد و حدودی مقید ساخت و آن را بدون تحریف و معوج ساختن در قالب مفاهیم و الفاظ و تصورات و صُوَر درآورد، از اینرو، به ناگزیر و به مثابهٔ یگانه راه چاره برای بیان و اشاره به آن، بایستی بیان رمزی (سمبلیک) را برگزید.
بنا به همین ضرورت است که کتب مقدس ادیان الهی و مناسک دینی آنها جنبهٔ رمزی به خود میگیرد، اما نکتهٔ مهم در اینجا این است که این رمزگرایی اختیاری و دلخواه و از نوع قراردادهای ابداعی بشری نیست، بلکه از ذات امور سرچشمه میگیرد و حتی، حقیقتی وحیانی بدان تصریح و تأکید میکند. و از این روست که هنر مقدس، به منزلهٔ نحوهٔ بنیانی از حقیقت، شیوهٔ رمزی را به کار میگیرد تا به مدد آن بتواند بازنمودی دقیق و مؤثر از حقیقتِ عُلوی را در مرتبهٔ سُفلی ارائه دهد. دکتر سید حسین نصر در اینباره مینویسد:
یکی از بزرگترین دستاوردهای هنر اسلامی این بوده که توانسته برای کسانی که در دنیای انسانی و در نتیجه صوری زندگی میکنند، حقیقتی از آن حقیقت بیکران را، که ورای همهٔ صورتهاست، بیرون آورده و با برگزیدن زبان صوری برای بیان کلام خدا، به این زبان صوری جلوهٔ بیکرانگی بدهد. مبانی حِکمی و جهانشناختی یکسانی بر تمام آنچه هنر اسلامی مینامیم حکم فرماست. همچنین، علمی یا هندسه ای که بنیان هر آفرینش هنری است، خواه یک کاشی باشد خواه یک فرش و یا یک دیوار، در همه جا تقریباً همانند است. چگونگی به کارگیری این هندسه میتواند تأیید و تصدیقی بر وحدت درونی و ذاتی همهٔ اشیا باشد. دایره، شکل ازلی
سلسلهٔ موی دوست حلقهٔ دام بلاست |
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست |
سعدی
دیدیم که «او»، «نور» است و نور، ظاهر به ذات و مظهر غیر است. در دیدگاهی، نور از حیث نمادین با وجود مطابق است؛ زیرا بدون نور هیچ صورتی نمیتواند ادراک شود.
در عرفان اسلامی «وجود» با «نور» یکی دانسته میشود و به واسطهٔ نور به وجود اشاره میشود و تنها اشاره؛ زیرا وجود در بیان نمیگنجد و هر بیانی آن را محدود میکند. بینای مطلق از قول شووان مینویسد: مطلق، بینهایت، کمال: نخستین را میتوان توسط نقطه نمایش داد، دومین را توسط شعاع هایی که از آن بیرون میآیند و سومین را توسط دایره. کمال همان مطلق است که توسط بینهایتی در نسبیت فرا افکنده شده؛ طبق تعریف متناسب است، ولی مطلق نیست و یا به عبارت دیگر، نوعی مطلق است - یعنی مطلق متجلی - ولی مطلق کماهو نیست.
بنابراین، مفاهیم مطلق، بینهایت، و کمال در عالم هنر اسلامی به شیوه ای خاص متجلی میشوند، میتوان گفت مطلق «نقطه»ای است که به واسطهٔ «شعاع هایی» (نور) کمال ذاتی خود «دایره» را نشان میدهد. «دایره» در واقع، همان «نقطه» است که به واسطهٔ شعاع هایی (نور) به تجلی درآمده است. هیچ نماد و مظهری مانند نور به ذات الهی نزدیک نیست. بنابراین، «نور» طریق اشاره به «وجود مطلق» یا همان بینهایت است. در میان نمادهای وحدت، عمیق ترین و آشکارترین نماد، نور است که هنرمند مسلمان به خوبی میداند که آن را چگونه جذب کند و به هزاران طریق درخشان و مشعشع سازد.
این نور در هنر اسلامی ایران سه جنبهٔ اساسی مییابد؛ یکی در شکل دادن به فضای معماری است. دیگری در نقوش تذهیب (هندسی و گیاهی) است (شمسه ها که بر پایهٔ شکل یک دایرهٔ کامل استوارند) و سومین جنبهٔ آن، روشنایی بیپایانی است که مجالس نگارگری و تشعیر را دربر گرفته است. میتوان گفت که معماری با نور محسوس سروکار دارد، در حالی که شمسه در تذهیب و روشنایی همیشگی (و عدم وجود سایه) در نگارگری و تشعیر، نماد و رمز نور نامحسوس است. در معنای رمزی شکل دایره، همین بس که گفته شود که دایره، رمز جهانشناختی نخستین، رمز کلیّت و وحدت نیز هست.
و در ادامهٔ همین معنا، دایره همیشه در حکم رمز ابدیت قلمداد شده است که چونان هستیِ محض، نه آغاز دارد و نه انجامی. دایره به منزلهٔ رمز وحدت عالم، بر همهٔ نقوش هندسی دیگر برتری دارد؛ زیرا هستهٔ درونی یا مرکز پنهانش با «آنِ» بیزمانِ گردشِ زمان و نقطهٔ بیبُعد مکان محیط مناسبت دارد. و نیز دایره در معنای سنتی آن، به مثابهٔ تصویر متحرک ابدیت توصیف شده است. دایره، همانگونه که نقطهٔ متحرک پرگار در بازگشت به نقطهٔ عزیمتش آن را مُمثل میسازد، رمز نیکویی از برای آن کل جاودانی است.
هنر اسلامی عمدتاً توازنی است بین صورت هندسی محض و آنچه میتوان آن را صورت زیستریختی بنیادی (یعنی نقوش مُلهِم از عناصر گیاهی) نامید؛ قطب هایی که دربردارندهٔ ارزش های متداعی با چهار کیفیت فلسفی و تجربی است: برودت (سردی) و یبوست (خشکی)، که تبلور را در صورت هندسی نشان میدهد، و حرارت (گرمی) و رطوبت (تری)، که نشان دهندهٔ قوای شکل دهنده در پس صورت نباتی و آوندی است. بنابراین، هنر اسلامی مبتنی بر صورت هندسی را میتوان عرصهٔ تبلوری دانست هم برای آن آگاهی لاینفک از صورت متجلی و هم به منزلهٔ لمحه ای از شور و نشاط تعلیق شدهٔ فَیَضان محتوا از طریق صورت.
ما نخست به بحث دربارهٔ نقوش هندسی ایرانی - اسلامی و ارتباط بنیادین آنها با شکل دایره میپردازیم. سپس، معانی رمزی و عرفانی نهفته در بطن این نقوش را بررسی میکنیم. سپس، به نقوش گیاهی ایرانی - اسلامی و ارتباط مهم و اساسی آنها با دایره توجه میکنیم؛ زیرا دایره برای هر دو خانوادهٔ نقوش هندسی و گیاهی، رمزی تمام عیار از مبدأ، منتها، تجلی، و نور به شمار میرود. آنگاه به معانی رمزی و عرفانی فضای خالی و رنگ های بنیادین در هنر اسلامی خواهیم پرداخت.
سپس، اختصاصاً به معانی رمزی و عرفانی تذهیب قرآن و تشعیر خواهیم پرداخت؛ اگرچه بسیاری از آنها نیز بر معانی رمزی دایره، نقوش هندسی، نقوش گیاهی، فضای خالی، و رنگ استوارند.
نقوش هندسی ایرانی - اسلامی
«اولین عنصر این جهان در اصل نقطه بود که تحت فعل طبیعت درآمد و به خط و سطح و بالأخره جسم مبدل شد.»
دکتر سید حسین نصر
وجود طرح های بیشمار در هنر اسلامی، که در پیوند با ریاضیات فیثاغورثی شکل گرفته است، مؤید این معناست که اصول مندرج در این هنر، در نهایت دقت و ظرافت با هنر مقدس و حکمت جاویدان عجین و ادغام شده است.
این نقوش ریاضی (اسلامی)، مسلماً به همراه ارزش فلسفی - عرفانی آنها، بنیان ناپیدایی را میسازد که بر مبنای آن، هنر بنیاد نهاده شده است. این بدان معناست که هنرمند مسلمان نه تنها در ریاضیات به معنای هندسی آن چیرهدست بوده است، بلکه ریاضیات به مثابهٔ ساختاری کلی که پشینیان بینش های شهودی ای است که مشخصهٔ هر هنر واقعی میباشد، مکمل هنر او به شمار میرفته است. انگیزش استادان بزرگ این هنر، به یقین طریقت های معنوی ای بوده است که خود نیز در زمرهٔ اساتید آن بوده اند و این موضوع، به کارشان هم محتوا و هم معنا میبخشیده و آن را در سنتی قرار میداده است که به بیننده در جهت ارتقای درک معنوی او یاری میرساند.
تمرکز هنر اسلامی بر نقوش هندسی، توجه را از جهان بازنمودی به جهان صور محض، تنش های متوازن، و تعادل پویا معطوف میسازد و بینشی بنیادی در مقابل نحوهٔ عمل خود باطنی انسان و انعکاس آن در عالم پدید میآورد. علم ریاضیات و به ویژه هندسه، با درآمیختن با جنبه های فلسفی و حکمی و نیز ملهم و آکنده از اشارات معنوی، به منزلهٔ زبانی قدسی نمایانگر شد که به مثابهٔ تصویری از نظم حاکم بر عالم وجود، سنگ بنای هنر اسلامی واقع شد. اسلام از ابتدای ظهورش، این قالب متمایز و خاص از هنر مقدس را تحت حمایت خویش درآورد. پیام اصلی اسلام، یعنی توحید، در معنای این نقوش از طریق تجلی وحدت در کثرت و بالعکس بیان میشود.
منبع: http://honaryab.com/%D9%87%D9%86%D8%B1%DA%A9%D8%AF%D9%87/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D8%AC%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%B0%D9%87%DB%8C%D8%A8-%D9%88-%D8%AA%D8%B4%D8%B9%DB%8C%D8%B1/